سویدا...
سویدا...
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
یار ...
آتش به جان خرمن ما زد فرار کرد
با ما هر آنچه یار نکرد انتظار کرد .
محمد شیخی
۲
۰
نظرات
(۲)
۱۱ مرداد ۰۰ ، ۱۶:۲۴
مُر داد
راندی ز نظر، چشم بلا دیدهٔ ما را
این چشم کجا بود ز تو، دیدهٔ ما را
سنگی نفتد این طرف از گوشهٔ آن بام
این بخت نباشد سر شوریدهٔ ما را
#وحشی
پاسخ:
عجب !!!
با اشک فرو ریخت ستم های تو وحشی
پاشید نمک جان خراشیده ی ما را
وحشی بافقی
۱۱ مرداد ۰۰ ، ۱۲:۵۴
R_A Zeytun
کم نحن ضحایاک أیها الانتظار...
[ چهقدر قربانیِ تو هستیم، اِی انتظار ]
محمود درویش
+سلام
پاسخ:
علیکم السلام+
شوریده سران صف عشقیم مگر تیغ
مرحم بنهد زخم پریشانی ما را
علیرضا قزوه
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در
بیان
ثبت نام
کرده اید می توانید ابتدا
وارد شوید
.
نام *
پست الکترونيک
سایت یا وبلاگ
پیام *
نظر بصورت خصوصی ارسال شود
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک میباشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد
اخطار!
این چشم کجا بود ز تو، دیدهٔ ما را
سنگی نفتد این طرف از گوشهٔ آن بام
این بخت نباشد سر شوریدهٔ ما را
#وحشی