تو از کی عاشقی ؟ -این پرسش آیینه بود از من -
خودش از گریه ام فهمید ...مدتهاست ...مدتهاست...
خودش از گریه ام فهمید ...مدتهاست ...مدتهاست...
با یاد بهار و بغض پنهانی که...
در آتش این سکوت و هجرانی که...
پیچیده در این عمر سراسر حسرت
پاییز و صدای ساز بارانی که...
بی معجزه ی عیسوی راز دلت
سوزیست در این برف زمستانی که...
...من
الان سروده ام . باشد برای اینکه یادم بماند