سویدا...

آتش به جان خرمن ما زد فرار کرد

با ما هر آنچه یار نکرد انتظار کرد .

محمد شیخی

نظرات  (۲)

راندی ز نظر، چشم بلا دیدهٔ ما را

این چشم کجا بود ز تو، دیدهٔ ما را

سنگی نفتد این طرف از گوشهٔ آن بام

این بخت نباشد سر شوریدهٔ ما را

#وحشی
پاسخ:
عجب !!!

با اشک فرو ریخت ستم های تو وحشی
پاشید نمک جان خراشیده ی ما را
وحشی بافقی
کم نحن ضحایاک أیها الانتظار...

[ چه‌قدر قربانیِ تو هستیم، اِی انتظار ]

محمود درویش

+سلام
پاسخ:
علیکم السلام+ 
شوریده سران صف عشقیم مگر تیغ
مرحم بنهد زخم پریشانی ما را 
علیرضا قزوه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.