سویدا...
سویدا...
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
فراغ ... فراق
درد فراق آمد و عشق از دلم نرفت
ای روزگار سیلی محکمتری بزن !
شاید که جام بشکنم و توبه ای کنم
ای مرگ! پیش از آنکه بیایی دری بزن …
سجاد سامانی
۲
۰
... سویدا
نظرات
(۴)
۰۷ اسفند ۹۸ ، ۰۵:۴۷
آمیتیس
گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست
همچنانش در میان جان شیرین منزلست
...
۲۶ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۰۶
گم شده
علیکم سلام...
نه محرمی هست نه مرهم... البته شایدم دیدهها نابیناست.
از غم دنیا؟خوبه.روز به روز پیچیده تر میشه. و غریب تر.
پاسخ:
دریا برای مردن ماهی / بی اختیار فاتحه می خواند
ماهی به خنده گفت که گاهی / هجرت علاج عاشق تنهاست
اما درون تابه نمی پخت / از بس که بی قرار وطن بود .
حسین صفا
۲۵ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۵۶
گم شده
سجاد سامانی... :(
شادمان گفتی از آن عاشق تنها چه خبر
خبری نیست،بپرس از غم دنیا جه خبر؟(:
پاسخ:
سلام علیکم
بح بح
چرا خبری که هست .
جناب شیخ می فرماید:
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی بینم
خب .... از غم دنیا چه خبر؟
۲۴ بهمن ۹۸ ، ۰۳:۳۹
پیرمرد
سلام
به قول آقا سعدی که میگه
شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است
تا وقتی که فراق نباشه عشق به کمال نمیرسه
پاسخ:
سلام علیکم
خود جناب شیخ در ادامه می فرماید :
فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
همونطور که نوشتین جز کسی که خودش دچار باشه کسی نمی دونه که چه آتش استخوان سوزیست این فراق.
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در
بیان
ثبت نام
کرده اید می توانید ابتدا
وارد شوید
.
نام *
پست الکترونيک
سایت یا وبلاگ
پیام *
نظر بصورت خصوصی ارسال شود
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک میباشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.
پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد
اخطار!
همچنانش در میان جان شیرین منزلست
...